هدف در زندگی چیست

هدف در زندگی چیست؟ ۶ روش مهم برای تعیین اهداف چه هستند؟

چطور می‌توانیم بیشترین بهره را از تک تک لحظه‌ها و زندگی خود ببریم؟ موفقیت و هدف ما در زندگی چیست؟ معمولا پاسخ به این سوال واقعا سخت است و ما معمولا از جواب دادن به آن طفره می رویم، حتی در ذهنمان! آدم‎ها به دنبال چیزهایی می‌روند که فکر می‎کنند خوشحالشان می‌کند، اما باز به نتیجه‎ دلخواهشان نمی‎رسند. این‎ها کسانی هستند که امکانات مادی کافی برای یک زندگی رضایت‎‌بخش را در اختیار دارند، ولی باز از سرابی به سراب دیگر در حال حرکت هستند و دست‌ آخر هم چیزی جز کلافگی و احساس یأس و بیهودگی نصیبشان نمی‌شود. دلیل بسیاری از این سرخوردگی‎‌ها نداشتن هدف در زندگی است.

اولین مشکلی که بی‎‌هدفی ایجاد می‌‎کند، حساسیت آزاردهنده است. یک انسان بی‌‎هدف ممکن است ماه‌‎ها و چه بسا سال‌‎ها از یک اتفاق بد در زندگی‎‌اش آسیب ببیند و نتواند بر افسردگی و اندوه ناشی از ناملایمات غلبه کند. مشکل بعدی و به مراتب مهم‌تر از بی‌هدفی، کسالت و دل‎مردگی ‎است؛ انسان همیشه مشتاق است چیزی بیشتر از آن‎چه در اختیار دارد به دست بیاورد و داشتن هدف در زندگی به ما کمک می‎کند تا به افق‌هایی بیندیشیم که با امروزمان متفاوت است.

اگر لذت‎‌های روزمره زندگی خیلی سریع تکراری و کسل‌کننده می‎شوند، با هدف داشتن در زندگی می‌توان بر این حس غلبه کرد. درست است که ساده‌‎ترین هدف‌‎های زندگی برای به نتیجه رسیدن، به هفته‎‌ها و ماه‎‌ها زمان احتیاج دارند؛ اما حداقل در  طول مسیر رسیدن به خواسته‌مان، نگاهی امیدوارانه‌تر و خوش‌بینانه‌‌تر به زندگی خواهیم داشت.

قبل از اینکه به ادامه مطلب بپردازیم، بد نیست که با مطالعه خلاصه کتاب ایکیگای با راز شادابی و عمر طولانی ژاپنی‌ها که همان داشتن هدفی است که شما را به شوق می‌آورد، آشنا شوید.

خلاصه کتاب ایکیگای
راز ژاپنی‌ها برای داشتن عمر طولانی و زندگی شاد
هکتور گارسیا
در ۳۳ دقیقه مطالعه کنید

روش‌ های تعیین هدف در زندگی

روش‌های مختلفی وجود دارد که با انتخاب هر کدام از آن‌ها می‌توان زندگی خود را هدفمند کرد. انتخاب هر کدام از این روش‌ها به نگاه شما به زندگی و درون‌مایه ذهنیتان بستگی دارد. در این مقاله از مجله بوکاپو شش روش مهم برای تعیین اهداف در زندگی را بررسی می‌کنیم.

۱- نفی دیگران

بد نیست در ابتدا از رایج‎‌ترین و مخرب‌‎ترین روش هدف‎ گذاری در زندگی حرف بزنیم و تصمیم بگیریم که در زندگی خودمان از آن دور بمانیم.

واقعیت این است که بسیاری از مردم در زندگی هدفی به جز اینکه دیگران را نفی کنند ندارند. مثلاً وقتی یک نفر می‎‌خواهد به همسایه‎‌اش نشان بدهد که از او برتر است، ممکن است به هر کاری دست بزند‏ تا او را دچار سرخوردگی و سرشکستگی کند. یا دانشجویی که استعداد هم‌کلاسی‌اش را ندارد، ممکن است به کارهایی دست بزند تا تمرکز او را از بین ببرد.

جالب است بدانید که این رقابت ناسالم و معیوب، گاهی تا سطح مدیریت‌های کلان هم پیش می‌رود. نتیجه این منش، تنها یک وضعیت باخت-باخت برای همه است که انرژی فرد و جامعه را می‌بلعد و از بین می‌برد. حالا باید از خودتان بپرسید که آیا شما هم گاهی دچار این رویکرد در زندگیتان شده‌اید؟

اولین شرط هدفگذاری درست در زندگی این است ‎که فرد هدف‎گذار به دنبال ساختن چیزی برود ، نه به دنبال خراب کردن آن. باید بدانید که ویرانگری شاید ابتدا بر زندگی دیگران تأثیر بگذارد، اما بعد از آن، آثارش به سراغ خود ما هم می‌آید و جز احساس خشم، اندوه و اضطراب چیزی عایدمان نمی‌کند.

روش های تعیین هدف در زندگی

۲-      هدف های برنامه‎ ریزی شده

‎‎‎از نگاه روانشناسی، آدم‌ها را می‌توانیم به دو گروه عمده تقسیم کنیم؛ آن‌ها که والدین هماهنگ و همراه داشته‎‌اند و آن‌هایی که در طول زندگی با کشمکش‎‌های خانوادگی بزرگ شده‌اند. بسیاری از افرادی که در خانواده‎‌های نوع اول رشد کرده‌‎اند می‏‎توانند به افراد موفق برنامه ‎ریزی‌شده تبدیل شوند.

تصور کنید که در یک خانواده، فرد از کودکی با ارزش‎‌هایی مشخص و یکنواخت بار آمده باشد؛ او در انتخاب مسیری که برای زندگی‌‎اش باید در پیش بگیرد دشواری چندانی نخواهد داشت. یک پسر محجوب و خجالتی ممکن است در ۲۰ سالگی به این نتیجه رسیده باشد که می‌خواهد خانواده‌‎اش را تشکیل بدهد و حتی گاهی تعداد بچه‎‌هایی که می‌خواهد به دنیا بیاورد را می‎داند. دختر دیگری که از قضا دوست خانوادگی این مرد آرام است شاید در همان سن تصمیم گرفته باشد که تا ۳۰ سالگی رئیس یک دانشکده بشود.

هدف‎هایی که این افراد برای خود تعیین می‌کنند ممکن است متفاوت باشد، ولی اگر آن‌ها در فضایی آرام و به دور از ابهام رشد کرده باشند، به شکل مشابهی به هدف‌های خود پایبند می‌مانند و با رضایت کامل به نتایج دلخواهشان می‌رسند.

مهم این است که بدانیم چنین سعادتی در زندگی نصیب آدم‎‌های کمی می‌شود. ‎‎بیشتر آدم‌ها بخش بزرگی از عمر خودشان را در سردرگمی و گیجی برای تعیین هدف در‎‎ زندگی به سر می‌برند. امروز، فکر می‌کنند که باید یک مؤسسه تبلیغاتی تأسیس کنند و هفته به آخر نرسیده به این نتیجه‎ می‌رسند که یک شغل کارمندی بخور و نمیر برایشان بهتر است. حتی در این میان، به یاد استعدادهای هنری پرورش‌‎‎نیافته‎ خود هم می‌افتند!

اگر شما هم یکی از این افراد هستید، زیاد نگران نشوید. شما تنها نیستید؛ چرا که بیشتر مردم دنیا بدون آنکه به روی خودشان بیاورند یا به کسی اعتراف کنند از چنین سردرگمی‎‌هایی رنج می‌برند. هدف‎گذاری برای این گروه شاید به سادگی هدفمند‎های برنامه ‎ریزی شده نباشد، ولی یک ویژگی دلچسب دارد: هیجان‌‎انگیزتر، متنوع‌‎تر و عمیق‌تر است.

اگر خانواده‌ای که در آن رشد کردید با کشمکش و رفتارهای آزاردهنده والدین همراه بوده‌است، پیشنهاد می‌کنیم کتاب والدین سمی را مطالعه کنید. سوزان فوروارد، روان‌درمان‌گر و نویسنده، در این کتاب کمکتان می‌کند تا از شر آثار مخرب تربیت نادرست والدینتان رها شوید و زندگی خود را از آن‌ها پس بگیرید.

خلاصه کتاب والدین سمی
چگونه بر رفتارهای آزاردهنده والدین خود غلبه کرده و زندگی خود را از آن‌ها پس بگیریم!
سوزان فوروارد
در ۴۵ دقیقه مطالعه کنید

۳-      رقابت با خود

یک نگرش دیگر به مسئله هدف ‎گذاری، نگرش معطوف به پرورش نیروهای درونی و شخصی‎ است. فردی که مانند افراد دسته قبل هیچ راهنمای روشن و قطعی از محیط بیرونی دریافت نکرده باشد، در تعیین هدف‎‌های زندگی به درون خودش مراجعه می‌کند و استعدادها و توانایی‎‌هایی را پرورش می‌دهد که مسیر زندگی وی را تعیین می‌کنند. ما این افراد را انسان‌های خودساخته می‌نامیم.

رومن پولانسکی، کارگردان مشهور لهستانی، در دوران کودکی‌اش تجارب دردناکی را از سر گذراند. پدر و مادر او در حمله‎‌های متعدد نازی‎‌ها گرفتار شدند و او در سن نوجوانی تحت سرپرستی پدر و مادرخوانده‌اش قرار گرفت. پولانسکی در سی سالگی اولین فیلمش را ساخت، بعد به آمریکا سفر کرد و در آنجا موفقیت‎‌های بیشتری به دست آورد. البته داستان زندگی پرفراز و نشیب او مفصل‌‎تر از آن است که اینجا بنویسیم. او را تنها از این جهت معرفی کردیم که نمونه‎ای از افرادی است که با رجوع به نیروهای و توانایی‎های شخصی خود، راهشان را در زندگی پیدا کرده‌اند.

چیزی که این افراد را در پیگیری اهدافشان کامیاب می‌کند نوعی رقابت با خود است. نکته جالب این وضعیت این است که گاهی لذتی که یک فرد در پرورش استعدادهای درونی‌اش به دست می‌‎آورد، آن‎قدر پررنگ می‌شود که مسئله رسیدن به هدف را به طور کامل در سایه فرو می‌برد. نامی که روانشناسان بر روی این کارکرد ذهنی گذاشته‌اند میل به خودشکوفایی است. افرادی که چنین میلی دارند همیشه به دنبال هدفی هستند که توانایی‎ آن‌ها را نمایان کند و یک من جدید برایشان بسازد. این نوع هدف‎گذاری در زندگی مانند رفتن به یک سفر پرمخاطره و ماجراجویانه است.

اگر هنوز توانایی‌های منحصر به فرد خود را پیدا نکردید و یا نمی‌دانید چطور آن‌ها را شکوفا کنید، مطالعه دو کتاب یافتن جوهر درون و کشف توانمندی‌ها را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

خلاصه کتاب یافتن جوهر درون
چگونه استعداد و علاقه خود را کشف کرده و زندگی خود را تغییر دهیم
کن رابینسون
در ۳۳ دقیقه مطالعه کنید

شناخت توانایی‌ ها و استعدادها برای تعیین هدف

۴-      هدف‎گذاری معطوف به آگاهی و خودشناسی

اگر فکر می‌کنید هدف‎ گذاری مختص افراد اجتماعی و برون‎گراست، باید بدانید که اشتباه می‌کنید. افراد درون‎گرا هم هدف‎مند زندگی می‌کنند، فقط این اهداف به اندازه اهدافی که یک فرد برون‎گرا برای خود تعیین می‌کند، مشخص و برجسته نیستند.

از پابلو پیکاسو این‎طور نقل شده است: «من حتی اگر می‎خواستم یک جراح بشوم هم همان‎قدر جراح خوبی می‌شدم که حالا نقاش خوبی هستم.» اگر کارهای پیکاسو را دیده باشید و از اراده آهنین او چیزی شنیده باشید، قبول کردن این نقل‌قول برایتان دشوار نخواهد بود. افراد زیاد دیگری هم وجود دارند که مانند پیکاسو می‎توانند به سادگی هر هدفی را انتخاب کنند و به سمت آن راه پیش بروند.

امّا چرا گاهی آدم‎‌هایی را می‌بینیم که بعد از سی سال فعالیت در رشته‎‌ای، ناگهان مسیر جدیدی انتخاب می‌کنند و در آن قدم می‌گذارند؟ جواب این معمّا انگیزه افراد برای شناختن خود است. این اشخاص می‎خواهند در طی فعالیت‌‎هایی که انجام می‌دهند خودشان و زندگی را بشناسند؛ درست مانند کاری که فلاسفه رواقی انجام می‌دادند؛ یعنی بهانه کردن اهداف زندگی برای رسیدن به خودشناسی و آرامش درونی. تفاوت این نگاه با نگاه قبلی این است که این ‎بار حتی رقابت با خود هم معنا ندارد و تنها شناخت و آرامش فکری مطرح است.

۵-      اهداف دگرخواهانه

سیاست‎مداران و کارآفرینان هر جا که حرف بزنند بر یک چیز تأکید می‎کنند؛ اینکه فعالیت‌هایی که انجام می‌دهند در جهت مصلحت عمومی است. البته بسیاری از این افراد صادق نیستند و فقط به دنبال منافع خودشان هستند، ولی بسیاری هم درست می‌گویند. تشخیص صداقت آدم‎ها وقتی از علاقه به سرنوشت دیگران حرف می‌زنند دشوار است ولی غیر محتمل هم نیست؛ چرا که خیلی از آدم‎ها صرفاً با هدفی به شوق می‌آیند که جمعی باشد و شادی و رضایت هم‎نوعانشان را نیز در بر بگیرد.

از آنجایی که در بخش‎های قبلی، از هر نمونه هدف‎گذاری مثال‌هایی آوردیم بد نیست اینجا هم به یک نمونه اشاره کنیم. دکتر آلبرت شوایتزر، یک فیلسوف، موسیقیدان و پزشک آلمانی بود که فعالیت‎‌های خیرخواهانه‌‎اش در دنیا زبانزد است. ‎او با اینکه دوستان زیادی در حلقه روشنفکری داشت و با اینکه بلیت‎ کنسرت‎‌های‎ موسیقی‎‌اش به خوبی به فروش می‌رفت، ترجیح داد زندگی‎‌اش را وقف درمان بیماران در کشورهای آفریقایی کند. شعارش هم این بود: «تا زمانی که یک فرد گرسنه در جهان وجود دارد مسئولیتش با من است.»

زندگی آلبرت شوایتزر ثابت می‌کند که این فقط یک شعار توخالی نبوده است. او کمی پیش از مرگش، از آفریقا با دوستی نامه‎‌نگاری می‌کرد و در نامه‎‎‌هایش می‌گفت که طبابت در آفریقا برایش واقعی‌تر از هر فعالیت روشنفکرانه‌ای است. حتی یک بار هم ابراز  پشیمانی کرده و گفته بود: «زمانی را که صرف نوشتن همین نامه می‌کند، می‌توانسته صرف سر زدن به یک بیمارستان کند.»

شیفتگی به کار کردن در جهت خیر عمومی برای همه قابل درک نیست. با این حال یک نکته مشخص است؛ کسانی که اهداف دگرخواهانه را انتخاب می‌کنند، گاه نیروهایی برای رسیدن به اهدافشان می‌یابند که عقل و منطق قادر به توضیح آن نیست. اگر علاقه‌مندید بدانید که چگونه افرادی که منفعت و موفقیت دیگران اهمیت می‌دهند خودشان نیز در قله موفقیت می‌ایستند، می‌توانید خلاصه کتاب بگیر و ببخش را در وبسایت بوکاپو مطالعه کنید.

خلاصه کتاب بگیر و ببخش
چرا و چگونه بخشنده‌ها به اوج موفقیت می‌رسند؟
آدام گرنت
در ۲۴ دقیقه مطالعه کنید

اهداف دگرخواهانه

۶-      احساس همدردی

هدف‎گذاری بر اساس احساس همدردی، یکی از ارضاکننده‌‎ترین شکل‎‌های هدف ‎گذاری است. قبل از اینکه در این بحث جلوتر برویم بد نیست به تفاوت هم‌دردی و نوع‎‌دوستی فکر کنیم. در نوع‌‎دوستی همیشه یک فاصله وجود دارد؛ مثلاً آلبرت شوایتزر خودش یک آفریقایی فقیر و بیمار نبود، ولی می‎توانست میزان رنج این افراد را تصور کند و کاری برای برطرف کردنش انجام بدهد.

امّا هم‌دردی در یک وضعیت برابر اتفاق می‌‎افتد؛ یعنی ما آن دردی را که می‌خواهیم در دیگری برطرف کنیم را حداقل یک بار تجربه کرده‌ایم. به عنوان مثال، زنی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته و توانسته از این مهلکه روانی جان به در ببرد، ممکن است به یک فعال حقوق زنان بدل شده و به جریان مقابله با تعرض و تجاوز بپیوندد.‎

روانشناسانی که خودشان از یک بحران جدی روحی در زندگی نجات پیدا کرده‎‌اند نیز تمایل دارند با مراجعانی که تجربه مشابهی دارند کار کنند. همچنین، بسیاری از افرادی که در وضعیت مالی نابه‎‌سامان رشد کرده‌‎اند، پس از موفقیت در تهیه امکانات اولیه زندگی، تصمیم به توانمندسازی انسان‌هایی می‌گیرند که تجربه محرومیت مشابه دارند. این ‎افراد در واقع کسانی‎ هستند که حس همدردی را راهنمای زندگی خود قرار داده‌اند.

به طور کل، وقتی رنج بردن در زندگی از یک حدّی بگذرد، دو نوع انسان مختلف می‌سازد. بعضی که کم هم نیستند در اثر این فشارها بدبین و مأیوس می‌شوند. حتی بعد از برطرف شدن رنجشان هم باز از زندگی کناره‎‌گیری می‌کنند و بدون ‎رؤیا و امید، یک زندگی ماشینی را به پایان می‎‌رسانند. دسته دیگری که معمولاً کمترند، افراد الهام‌‎بخشی هستند که نیروهای خود را صرف این هدف می‌کنند که هیچکس رنجی را که آن‌ها تجربه کرده‌‎اند، تجربه نکند. قطعاً متواضع‏‌ترین افراد موفق و هدفمند را در همین دسته پیدا می‌کنیم.

اپرا وینفری، نمونه بارز یکی از همین افراد است . او در کتاب راه روشن است با الهام گرفتن از تجربیات درخشان خود، توضیح می‌دهد که برای رسیدن به هدف منحصر به فرد خودتان، به چه چیزهایی باید توجه کنید.

خلاصه کتاب راه روشن است
زمزمه زندگی را بشنوید و مسیر درست زندگی‌تان را کشف کنید
اپرا وینفری
در ۴۰ دقیقه مطالعه کنید

حرف آخر

زندگی موهبتی‌ است که به ما داده شده و بدون انتخاب هدف نمی‌توانیم از این فرصت به درستی استفاده کنیم. بدون هدف در زندگی، درگیر طوفان سردرگمی می‌شویم و ناگهان چشم باز می‌کنیم و می‌بینیم که دوران طلایی عمرمان گذشته، و ما همچنان از شاخه‌ای به شاخه دیگر می‌پریم. تجربه‌های ما در زندگی ممکن است باعث شوند که روش‌‎های مختلفی برای هدف ‎گذاری پیش بگیریم، ولی همین که هدفمند باشیم، یعنی توانسته‌ایم گام مؤثرتری در جهت آرامش روحی و جسمی خود برداریم.

اگر از خواندن این مطلب لذت بردید و حالا علاقه‌مند هستید که بیشتر درباره روش‌های هدف‌گذاری بدانید، می‌توانید در بوکاپو بهترین سایت خلاصه کتاب متناسب با نیازتان کتاب‌های گوناگونی را به صورت خلاصه بخوانید یا گوش بدهید.

سوالات متداول
هدف در زندگی چیست؟

هدف در زندگی موضوعی است که تصور ما از آینده را می‌سازد. مطالعه خلاصه کتاب هنر خوب زندگی کردن نوشته رولف دوبلی در وب‌سایت بوکاپو می‌تواند برای یافتن اهدافتان یاری‌تان کند.

چرا باید در زندگی هدف داشته باشیم؟

بدون هدف زندگی کردن مثل این است که یک کشتی بدون بادبان را در دریای طوفانی رها کنیم و انتظار داشته باشیم خودش را به بندرگاه برساند. هدف داشتن، ما را در تحمل سختی‎‌ها توانا می‌کند و به شادی‎‌هایمان عمق می‎‌بخشد.

روش های شناخت هدف زندگی چیست؟

شناخت هدف در زندگی، در واقع به معنای تعیین هدف در زندگی است. اهداف ما می‌توانند فردی باشند یا به جامعه‎‌ای که در آن زندگی می‌کنیم هم مربوط شوند. اهداف ما نشان‌دهنده نیازها، عمق شخصیت و تجربه‌های ما هستند.

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *