انواع شخصیت در روانشناسی کداماند؟ مبنای این طبقهبندی چیست؟ شناخت این شخصیتها چه تاثیری بر زندگی ما میگذارد؟ در این مقاله از بوکاپو به همه این سوالات پاسخ داده میشود.
علم روانشناسی در مقایسه با سایر رشتههای علمی که میشناسیم، علم جدیدی است. اگر سرآغاز این علم به شکلی که امروز با آن آشنا هستیم را تأملات دکارت و جمله معروف او یعنی «میاندیشم پس هستم» بدانیم، علم روانشناسی و طبقهبندی انواع شخصیت در روانشناسی سالها بعد و در حقیقت از اواسط قرن نوزدهم وجههای برای خودش پیدا کرد.
حتی آن زمان هم این علم با علم روانشناسی که امروز میشناسیم متفاوت بود. بخش بزرگی از کار روانشناسی را رماننویسها انجام میدادند. اگر آنقدر آدم پرحوصلهای هستید که رمانهای کسی مانند داستایفسکی را خوانده باشید، حتما به این موضوع برخوردهاید که رماننویسهای قدیمی چه سطرها و صفحههای مفصلی را به واکاوی شخصیت افراد اختصاص میدادند. بعد از رماننویسها، بعضی فیلسوفها بودند که به روانشناسی چهرهای علمی بخشیدند. ویلیام جیمز، برادر رماننویسی به نام هنری جیمز، یکی از این افراد بود که نظریههای جدید و جالب توجهی در مورد کارکرد روان انسان تدوین کرد و پایهگذار مکتب مهمی در شناخت ذهن انسان شد. با این حال روانکاوانی چون فروید، یونگ و آدلر بودند که دانش روانشناسی را به شکل امروزی پایه گذاشتند. آن چیزی که به عنوان تیپشناسی شخصیت و انواع شخصیت در روانشناسی امروز وجهه علمی پیدا کرده مرهون تلاشهای این دانشمندان است.
انواع تیپ های شخصیتی در روانشناسی
از تاریخچه روانشناسی که بگذریم، اهمیت عملی این علم در زندگی روزمره ما (البته اگر قصد نداریم تارک دنیا بشویم!) خیلی زیاد است. دانش روانشناسی به ما کمک میکند ضعفها و قدرتهای خودمان را بشناسیم. فعالیتها و فضاهایی را که با ما سازگار هستند، تشخیص بدهیم و انرژی و وقتی که در اختیار داریم را کمتر هدر بدهیم.
همین موضوع در مورد شناخت بقیه آدمهایی که در زندگی با آنها سر و کار داریم هم صدق میکند. دانش روانشناسی به ما کمک میکند تشخیص بدهیم کجا باید مقابله کنیم و کجا سازش به خرج بدهیم. با چه کسی میتوانیم دوستی نزدیک داشته باشیم و چه کسی را تنها زمانی که ضروری است ملاقات کنیم. در بسیاری موارد شناخت شخصیت افراد از روی رفتار آنها نیز راهنمای ما برای انتخاب عکسالعمل مناسب است. به طور کلی، از شناختن تیپ شخصیتی خودمان و دیگران، منافع زیادی عایدمان میشود و وقتی این دانش را به دست میآوریم تعجب میکنیم که چطور قبل از این میتوانستیم با آدمها مراوده سازنده برقرار کنیم و دلیل شکستهای قبلی در روابط شغلی، عاطفی و خانوادگیمان را میفهمیم.
امروزه سیستمهای زیادی وجود دارند که انواع شخصیت در روانشناسی را بر اساس معیارهای مختلف طبقهبندی میکنند. یک نمونه از این سیستمها سیستم فروید است که افراد را بر اساس مرحلههایی از رشد روانی که در آن تثبیت شدهاند طبقهبندی میکند. بعضی طبقهبندیهای انواع شخصیت مانند سیستم «کارن هورنای» بر اساس شیوه مقابله فرد با تضادهای محیط شکل گرفته اند. این روشها اگرچه معتبرند ولی کارآمدی آنها وابسته به رواندرمانی است. یعنی بیشتر به درد آنهایی میخورند که در حال گذراندن درمان نزد روانکاو هستند.
در این مطلب ما به طبقهبندیهایی میپردازیم که جنبه کارکردی دارند و برای افرادی که هیچ نیازی به مراجعه روانکاو احساس نمیکنند هم قابل استفادهاند. این طبقهبندیها که عمدتاً تحت تاثیر روانشناسی یونگی هستند، به کارکردهای روانی آدمها توجه میکنند و بر اساس قدرتی که هر فرد در زمینهای دارد، او را در دستهای قرار میدهند. تست مایرز که طی سالهای اخیر مشهور شده، یک از این سیستمهای طبقهبندی است. این شکل شخصیت شناسی روانی به نقاط قوت و ضعف فردی در هر یک از عملکردها میپردازد. یک شیوه طبقهبندی دیگر که کمی قبل از تست مایرز خیلی طرفدار پیدا کرد؛ طبقهبندی روانشناسان یونگی بر اساس نمادهای اساطیری بود. این شیوه شخصیت شناسی با ارجاع به اساطیر یونانی گرایشات غالب هر فرد، دشواریهای روانشناختی و چالشهای رشدی ممکن را توصیف میکند.
تست مایرز یا MBTI
تست مایرز بر اساس قدرت و ضعفهای عملکرد روانی افراد ساخته شده است. اگر دیدگاههای دانشمندان مدرن را قبول کنیم، میتوانیم روان را هم شبیه بدن ببینیم که با تمرین در چیزی ورزیده و با تنبلی فرسوده میشود و جدا از این، بهطور مادرزادی بعضی خصوصیاتش از بعضی دیگر قویتر است. تست مایرز بر اساس چهار جفت توانایی ذهنی افراد طراحی شده است و انواع شخصیت افراد را بر این اساس واکاوی میکند.
برونگرایی/درونگرایی
افراد درونگرا آنهایی هستند که انرژی را از تنهایی و خلوت میگیرند. این آدمها با تماشای فیلم، قدم زدن در طبیعت و خلاصه، فعالیتهایی که به حضور دیگران نیاز ندارد، بیشتر اوقات خودشان را میگذرانند. حتی بیشتر از این، حضور دیگران در مقاطعی، زندگی فرد درونگرا را مختل میکند. سوزان کین در کتاب «سکوت» به طور مفصل به ویژگیهای درونگراها اشاره کرده و روشهای مطلوب برقراری ارتباط بهتر با آنها را ارائه میکند. هماکنون میتوانید خلاصه نکات این کتاب را در وبسایت بوکاپو مطالعه کنید.
برعکس، افراد برونگرا کسانی هستند که از ارتباط با دیگران انرژی میگیرند. برای فرد برونگرا تلفنی حرف زدن با خواهر یا برادر، قرار قهوه با یک دوست و شرکت در مهمانیها میتواند التیامبخش ناراحتیها باشد. آنها از اینکه مرکز توجه باشند لذت میبرند و معمولا دوستان زیادی دارند.
البته همه آنچه باید از افراد برونگرا بدانیم به همین موارد محدود نمیشود.
حسی/شهودی
بعضی افراد هستند که با جزییات پیرامونشان درگیر میشوند و بعضیها، اگر دنیا را آب ببرد، خبردار نمیشوند. شاید برایتان پیش آمده باشد که با دوستی به خرید بروید و از این موضوع تعجب کنید که چطور او به خاطر رنگ دکمه جیب پشتی، لباسی که خیلی دوست دارد را نمیخرد و شما را یک ساعت دیگر در مغازهها میچرخاند. بعد ممکن است شما به این فکر کنید که حتی از رنگ بقیه لباسهایی که در خانه دارید بیخبرید و در خیالات خودتان سیر میکنید. در این صورت شما یک فرد شهودی و دوستتان یک فرد حسی است. افراد حسی از جزییات و تحریکات محیطی تغذیه میکنند و افراد شهودی از تخیل و دریافتهای درونی سیراب میشوند.
منطقی/عاطفی
این جفت معروف را کمتر کسی هست که نشناسد. این جفت همیشه در تصمیمات مهم زندگی مثل انتخاب شغل و همسر از راه میرسند. آیا به عقلم گوش بدهم و تجارت یا مهندسی بخوانم یا به راه دلم بروم و موسیقیدان بشوم؟ آیا با کسی ازدواج کنم که به دلم مینشیند یا کسی که خانوادهام میپسندند؟ البته هر انتخابی که بکنیم در نهایت در مقطعی احساس پشیمانی خواهیم کرد، چون آن بخشی از روانمان که طی این فرایند تصمیمگیری سرکوب کردهایم، گوشهای منتظر نشسته تا بعدا انتقامش را بگیرد. با این حال نباید بدبین بود. رسیدن به تلفیقی از عقل و احساس ما را به وضع روانی با ثباتتری میرساند و البته این موضوع در سنین بالاتر اتفاق میافتد. تا قبل از آن همه ما به یکی از این دو طرف گرایش بیشتری داریم.
قضاوت/دریافت
آخرین جفت کارکرد روانی مایرز قدری پیچیدهتر از قبلیهاست. در زندگی اجتماعی، ما با ایدهها و تفکرات بقیه آدمها مواجه میشویم. خواه از طریق مواجهه مستقیم و خواه از طریق مطالعه کتاب و تماشای فیلم و فعالیتهایی که به آنها کار فرهنگی میگوییم. در قبال این ایدهها و تصورات بیرونی، دو راه پیش پای هر کسی وجود دارد. راه اول راه قضاوت است، یعنی ما با توجه به هنجارهایی که داریم به چیزهایی که دریافت میکنیم واکنش نشان میدهیم، درست و غلط چیزها و کاری که باید انجام شود را تعیین میکنیم. راه دوم راه دریافت و پذیرش است، یعنی ما واقعیت را به عنوان چیزی که مستقل از ما وجود دارد میپذیریم و تجربه خودمان از زندگی را تنها یکی از بیشمار شکلهای ممکن تلقی میکنیم. رویکرد قضاوتگری وقتی افراطی شود، به تعصب تبدیل می شود و رویکرد دریافتی اگر متعادل نباشد فرد را دچار بیعملی و بیخیالی میکند. طوری که فرد به هیچ چیز واکنشی مشخصی نشان نمیدهد.
این ویژگیهای و واکنشهایی که در افراد مختلف ایجاد میکنند، بسیار مفصلتر در کتاب «چهار گرایش» اثر گرچن روبین مورد بحث قرار گرفته است. روبین در این کتاب نحوه تعامل هر تیپ شخصیتی با دنیای بیرون رو مورد بررسی قرار میدهد و نکات ارزشمندی را برای شناخت بهتر خودتان و گرایش سخصیتی دیگران بیان میکند. پیشنها میکنیم حتما راهکارهای موثر این کتاب را مطالعه کنید.
انواع شخصیت روانی در جهان اساطیری
این رویکرد به روانشناسی در وهله اول برای بسیاری افراد عجیب به نظر میرسد. با این حال مبتنی بر رویکردی علمی است. خانم شینودا بولن، روانکاو آمریکایی ژاپنیالاصل، طی درمان بیمارانش متوجه شد که هر کدام از آنها با یک نماد اسطورهای مطابقت دارند. این کشف او منجر به شکلگیری یک سیستم طبقهبندی شد که امروزه برای مردم سرتاسر دنیا قابل استفاده است. نکته جالب اینجاست که بسیاری از افرادی که هیچ ریشهای در فرهنگ رومی و یونانی ندارند با این نمادها ارتباط برقرار میکنند. توجیهی که برای این امر آورده میشود این است که اسطوره یک پدیده جمعی و جهانشمول است و از مرزهای جغرافیایی و حتی زبانی به سادگی عبور میکند.
در طبقهبندی مبتنی بر اسطوره زنان و مردان در دو گروه مجزا قرار گرفتهاند. این به معنای آن نیست که مردها نمیتوانند در طبقهبندی شخصیت روانی گروه دیگر قرار بگیرند. در واقع این جداسازی زنان و مردان در این سیستم بیشتر در سطح روانی معنی دارد؛ روان زنانه به شکلهایی بروز پیدا میکند و روان مردانه به شکلهای دیگر که به صورت مختصر آنها را مرور میکنیم.
الگوهای شخصیتی زنان
در روانشناسی یونگی، زنانگی هم یک وضع جسمی و هم یک وضع روانی است. یونگ به بخش زنانه روان آنیما نام میدهد که به شکلهای مختلفی در میآید. طبقهبندی انواع الگوهای شخصیتی زنان که در ادامه خواهید دید، از طریق آنیما برای مردان نیز قابل لمس است.
طبیعت گرا
طبیعتگرایی زنان ممکن است هر معنایی داشته باشد جز اینکه آنها به پیکنیک رفتن علاقمندند! در واقع این گرایش در روان زنانه او را به بازگشت به احساسات و عواطف طبیعیاش ترغیب میکند. این دسته از زنان قید و بندهای ناشی از آداب و رسوم و فرهنگ را بر نمیتابند و در برابر آن طغیان میکنند. طغیانی که از شیوه لباس پوشیدن تا انتخاب همسر و شغل را در بر میگیرد.
چنان که رابرت گرین به خوبی در کتاب قوانین طبیعت انسان شرح میدهد که طبیعت و ذات انسان چگونه او را به سمت رفتارهای خاصی سوق میدهد. گرین همچنین درباره پذیرش بخشهای زنانه و مردانه نکات موثری را بیان میکند و خواننده را برای رسیدن به ثبات و تعادل شخصیت یاری میکند. پیشنهاد میکنیم حتما خلاصه این کتاب پرمحتوا را در وبسایت بوکاپو مطالعه کنید.
منطقی و عقلانی
عقلانیت در روان زنانه خیلی وقتها بازتاب معیارهای مردسالارانه است. زنانی که در این دسته قرار میگیرند، برعکس گروه قبلی همه چیز را به دور از عواطف و احساسات و بر اساس مصلحتاندیشی و کارآیی در نظر میگیرند. این زنها از نگاه سایرین کمی عجیب و غریباند چرا که به نظر میرسد در حال بازی کردن در زمین مردان هستند.
دختر گمشده
یک تیپ شخصیتی رایج در زنان آنهایی هستند که همیشه سردرگماند. بدون اینکه بفهمند چرا ازدواج میکنند، بچهدار میشوند. معمولاً ارادهای از خودشان ندارند و زندگیشان دستخوش اتفاقاتی است که بدون دخالت آنها میافتد.
شخصیت مادرانه
در بسیاری فرهنگها، بخصوص در فرهنگهای سنتی، اولین انتظاری که از زن میرود فرزندآوری و پرورش اوست. بنابراین زنانی که در جوامع سنتی زندگی میکنند، اگر این شخصیت را داشته باشند زندگی آرام و خوبی خواهند داشت. شخصیت مادرانه از تغذیه کردن و مراقبت کردن نیرو میگیرد و به زندگی معنا میدهد. اینها زنانی هستند که بعد از رشد بچهها و بیرون رفتن آنها از خانه مادری افسرده میشوند.
شخصیت لذتجو
باز هم به طور سنتی لذتجویی برای زنان امری ممنوع است و در بعضی فرهنگها این منع تا جایی پیش میرود که اساساً افراد جامعه منکر ظرفیت و توانایی لذتجویی زنان میشوند. با این حال این زنان هم جمعیت قابل توجهی را شکل میدهند. اینها زنانی هستند که از زیبایی لذت میبرند و همینطور از هر چیز محسوس مادی و جسمانی. متاسفانه این گروه زنها در بسیاری فرهنگها از نظر اخلاقی و حتی قانونی محکوم میشوند و دشواریهای روانی زیادی را تجربه میکنند.
تیپ همسر
شخصیت دیگری در زنان هست که تمام هویتش را از فردی که همسر اوست میگیرد. چنین زنانی عموماً در زندگی هدفی مهمتر از حفظ پیوند زناشویی ندارند و هر چیزی برایشان تحت تاثیر این رابطه قرار میگیرد. دشواریهای چنین شخصیتی نیاز به توضیح بیشتر ندارد. این گروه هم مانند گروه دختران سردرگم زندگیشان در اختیار خودشان ندارند و وابسته به اراده دیگری هستند.
زنان درونگرا و معنوی
این دسته از زنان در برابر تمام چیزهایی که به سایرین انگیزه و شوق زندگی میدهد، به داشتن فضایی امن و آرام و سرشار از نیروهای روحی علاقمندند. بسیاری از این زنان ممکن است اصولاً ازدواج نکنند و حتی از این بابت رنجی هم نبرند. ممکن است در مشاغلی مانند پرستاری یا کارهای خیریه احساس آرامش کنند و یا اینکه آن زنی باشند که در پشت پرده پناهگاهی امن برای همسر برونگرایش میسازد.
الگوهای شخصیتی مردان
الگوهای شخصیتی مردان هم مانند الگوهای شخصیتی زنان، انواع گوناگونی دارند. یونگ بخش مردانه روان را آنیموس مینامد. طبقهبندی انواع الگوهای شخصیتی مردانه که در ادامه خواهید دید، از طریق آنیموس برای زنان نیز قابل لمس است.
مرد سلطه جو
این دسته از مردان شیفته قدرت و برتری هستند. تلاش مدام برای به دست آوردن ثروت و نفوذ و گاهی رفتارهای بیرحمانهای که ضامن موفقیت در این عرصه است، شخصیت این مردان را شکل میدهد. این مردان که در بعضی متون به مردان آلفا معروفند، در ارتباط با زنان هم از در برتریجویی و اغوا و مطیع ساختن آنها وارد میشوند.
شخصیت منزوی
این تیپ شخصیتی بر خلاف تیپ قبلی خلوتگزین و رنجور است. انگار در غار خودش زندگی میکند. اگر همسری داشته باشد، مسئولیت ارتباط با جهان بیرون از خانه با زن است. این مردان گاهی به افسردگیهای جدی مبتلا میشوند و گاهی هم در این انزوا به سرچشمههای خلاقیت میرسند.
بمبهای عاطفی
مردانی که در این دستهاند، پر جوش و خروشاند. دلبستگی زیادی به خانواده و فرزندان دارند و از آنها مانند حریم شخصی خودشان دفاع میکنند. گاهی خیلی مهربان و حمایتگرند و گاهی عواطف در حال انفجار چشم آنها را میبندد و به غیرعقلانیترین شیوهها عمل میکنند.
شخصیت متعادل
این نوع از مردان شیفته دانش و هنر و ادب هستند. ممکن است در نگاه اول خیلی سرد به نظر برسند ولی اگر با آنها از یافتههای علمی روز یا مکاتب هنری حرف بزنیم ناگهان خلقشان باز میشود و به هیجان میآیند. در کارشان خیلی حرفهای هستند ولی بیرون از حوزه تخصصیشان اهل مدارا و بیطرفیاند.
مرد سخنور
مرد سخنور اهل سیاست است. این تیپ شخصیتی به خوبی یاد میگیرد که چطور از مهارتهای کلامی برای به پیش بردن اهدافش استفاده کند. خواه این هدف یک هدف تجاری باشد یا به دست آوردن دل زنی که دوست دارد با او ارتباط برقرار کند. در دنیای تجارت و رسانه به وفور میشود این تیپ شخصیتی مردانه را دید.
شخصیت صنعتگر
در این دسته ما مردانی را میبینیم که رنجشی عاطفی یا یک ناکامی درونی را به منبعی برای یک زندگی بیسروصدا و به ظاهر یکنواخت تبدیل کردهاند. این مردان به کارهای دستی علاقمندند. ممکن است یک تعمیرگاه اتومبیل داشته باشند یا تراشکاری کنند و یا در یک آتلیه شخصی به نقاشی و مجسمهسازی رو بیاورند. روند یکنواخت کار به این مردان فرصت میدهد احساسات ناخوشایندشان را به شکل یک محصول بیرونی در بیاورند و به آرامش برسند.
مردان رازآلود
این صفتی است که میتوانیم به مردانی نسبت بدهیم که به دنبال هر چیزی هستند که آگاهی آنان را دگرگون کند. در سنین جوانی گرایش به مواد مخدر از جدیترین تهدیدها برای زندگی این دسته است. با این حال در گذر زمان معمولاً این گرایش را تعدیل میکنند و ممکن است به مطالعات مذهبی رو بیاورند یا اینکه به صوفیگری و عرفان تمایل نشان بدهند. تئاتر و موسیقی و رقص و هر چیزی که تجربه ذهنی متفاوت از حالت عادی به فرد بدهد، چیزی نیست که این دسته از مردان بتوانند در برابر آن مقاومت کنند.
شخصیت هیجانی
شخصیت مرد هیجانی کسی است که تمام اوقات در بدنش زندگی میکند. وقتی عصبانی میشود رگهایش بیرون میزنند و وقتی به هیجان میآید توان تصمیمگیری عقلانی را از دست میدهد. این تیپ شخصیتی توسط مردان و زنان دیگر مورد سواستفاده قرار میگیرد. او را به جنگ میفرستند و بعد از مرگ به او لقب قهرمان میدهند و هر جا لازم است کاری انجام شود که ظاهر خوبی ندارد او را به این کار ترغیب میکنند.
حالا که با انواع شخصیت و نحوه طبقهبندی آن از دیدگاه روانشناسی آشنا شدید، بد نیست برای آشنایی بیشتر با انواع شخصیت در روانشناسی، به بخش خلاصه کتاب های روانشناسی در وبسایت بوکاپو مراجعه کنید.
در این مقاله با انواع شخصیت در روانشناسی آشنا شدیم و فهمیدیم هر کدام از این گرایشها روی رفتارهای فردی و اجتماعی افراد چه اثراتی میگذارد. مراجعه به روانکاو و مطالعه کتابهای روانشناسی میتواند شناخت ما را از قدرتها و ضعفهای خودمان و افرادی که با آنها در ارتباطیم، بیشتر کند. شما با کدام یک از این تیپهای شخصیتی احساس نزدیکی بیشتری میکنید؟
طبقهبندی تیپ های شخصیتی متنوعاند. بر اساس هر نظریه روانشناسی تیپهای شخصیتی مختلفی داریم. برای مطالعه بیشتر در زمینه شخصیت شناسی میتوانید به کتاب چهار گرایش اثر گرچن روبین مراجعه کنید.
روانشناسان پیرو یونگ زنان را در چند تیپ شخصیتی طبقهبندی کردهاند که مهمترین آنها شامل تیپ طبیعتگرا و عقلانی، مادرانه، دخترانه، همسر، روحانی و لذتجوی جسمانی است.
روانشناسان یونگی مردان را در هم در دستههای مشابهی طبقهبندی کردهاند: قدرتطلب، پرخروش و عاطفی، منزوی ، اهل تعادل، سخنور ، هیجانی، صنعتگر،اهل راز و رمز.