دنیای مدرن، ارتباطات گسترده، حضور پررنگ ما در شبکههای اجتماعی و … شرایطی را فراهم کردهاند که انگار ما روی یک صحنه نمایش بزرگ قرار گرفتهایم. ما هر روزه در این صحنه نمایش بزرگ، در تلاش برای نشان دادن نگرش خود و تماشای دیدگاه و نظرات دیگران هستیم.
اما چگونه میتوانیم نقش خودمان را در این نمایش بهخوبی ایفا کنیم؟ برای این منظور باید مفهوم نگرش را به خوبی بدانیم و اطلاعات خود را بالا ببریم . ما در این مقاله از مجله بوکاپو به توضیح و تشریح مفهوم نگرش میپردازیم؛ مفهومی که درواقع به نظرات و دیدگاههای ما نسبت به هر چیزی اشاره دارد.
نگرش چیست؟
از آنجا که این مفهوم بنیان تمام رفتارها، احساسات و تصمیمات ماست، لازم است که تعریف دقیق و علمی آن را بدانیم و بهخوبی آن را بشناسیم.
اگر بخواهیم «نگرش» را در جملهای ساده و همهفهم و بهدور از گزارههای علمی تعریف کنیم، باید بگوییم این مفهوم به معنای ارزیابی مثبت یا منفی یا ترکیبی از هر دوی اینها در مورد یک موقعیت، مسئله، موضوع یا حتی شخص خاص است.
در حقیقت، دیدگاه مطلوب یا نامطلوب، خوشایند یا ناخوشایندی است که ما نسبت به فرد، موضوع یا هر چیز دیگری داریم. اگر کتاب من، خودم و ما را بخوانید، بهخوبی درک میکنید که نوع نگاه یک فرد نسبت به خودش و دیگران، چه تاثیری بر زندگی او میگذارد.
نگرش، دیدگاهی جانبدارانه است. یعنی میتواند مثبت، منفی یا ترکیبی از این دو باشد، اما خنثی نیست. اگر ما نسبت به موضوعی بیتفاوت باشیم و در مورد آن موضعی خنثی یا بدون احساسی خاص داشته باشیم. درواقع نسبت به آن مسئله نگرش خاصی نداریم.
این مفهوم برای هر فرد حاصل تجربههای شخصی آن فرد در شرایط مختلف است که نوع دیدگاه فرد به جهان هستی و خودش را شکل میدهد. همچنین هر دیدگاهی تعیینکننده نوع رفتار فرد در شرایط مختلف است که میتوان با مطالعه، کسب آگاهی و تمرین آن را در جهت مثبت و سازنده تغییر داد.
روانشناسی نگرش
نگرش در روانشناسی را میتوان مجموعهای از اعتقادات ارزشگذارانه و دارای اعتبار، نوع خاصی از احساسات و تمایلات نسبت به هرچیزی دانست. بهزبان سادهتر، این دوستداشتن یا عدم علاقه به چیزی است که رفتار ما نسبت به آن چیز را تعیین میکند. از این رو، این مفهوم جزو مفاهیم مهم و کلیدی در علم روانشناسی، بهخصوص علم روانشناسی اجتماعی است که برخی از صاحبنظران این حوزه، آن را هسته اصلی این علم دانستهاند.
گوردون آلپورت یکی از روانشناسان آمریکایی که یکی اولین نظریهپردازان انواع شخصیت است، این مفهوم را اینطور تعریف میکند: «نوعی آمادگی ذهنی و عصبی که از طریق تجربه سازماندهی میشود و در رفتار و احساس فرد نسبت به مسائلی که با آنها در ارتباط است، تأثیر بسیاری دارد.»
ترستُن –یکی دیگر از پیشگامان علم روانشناسی- نیز آن را مجموعهای از تمایلات و احساسات، تعصبات و پیشداوریها، نظرات، ترسها و تهدیدها نسبت به محیط اطراف، انسانها، اشیاء و… میداند.
انواع نگرش؛ منطقی و شخصی
-
منطقی
تصور کنید فردی با عقاید دینی و مذهبی خاص در کنار فردی که از نظر اعتقادات دینی هیچ شباهتی به او ندارد، بهخوبی و درنهایت صلح روزگار میگذراند.
چنین فردی دارای نگرش منطقی است که صلح و انعطافپذیری را بهدنبال دارد و تحمیلکننده عقیده خاصی نیست. این فرد میتواند بهطور مسالمتآمیزی در کنار افرادی با عقاید مخالف و زاویهدار با عقاید خودشان زندگی کنند.
-
شخصی
نگرش شخصی برخلاف منطقی، میتواند مخالف و ناسازگار با بقیه نظرات باشد و ما را نسبت به سایر دیدگاههای غیرمشابه، حساس کند و در موضع دفاعی قرار دهد.
تصور کنید شما روز ولنتاین را روز مهم و ارزشمندی میدانید؛ با اینکه در آیین رسمی و فرهنگ ما وجود ندارد. از طرفی نیز عدهای معتقدند که وقتی نمونه مشابه آن را در زمان ایران باستان داشتهایم، چرا باید طبق فرهنگی غربی، چنین روزی را بهرسمیت بشناسیم.
ممکن است یک هفته قبل یا بعد از این روز، شما تمام وقتتان را صرف بحث با افراد دیگر درباره این موضوع کنید. در نتیجه، شما درباره چنین چیزی، برخلاف باور اکثریت، دارای نظر شخصی هستید و به آن پایبندید.
جز این دو تقسیمبندی، میتوان در یک تقسیمبندی دیگر نیز افراد را دارای سه نوع نگرش دانست: افرادی با باورهای مثبت، منفی و خنثی!
نگرش مثبت، منفی و خنثی
- مثبت: کم نیستند آدمهایی که هر روز با انرژی مثبت بسیار و گزارههای انگیزشی روز را به شب میرسانند و معتقدند که باید انرژی مثبت داشت تا دنیا نیز روی خوشش را به ما نشان بدهد. این همان موضوعی است که مارتین سلیگمن در کتاب شکوفایی روانشناسی مثبت گرا از آن صحبت میکند. سلیگمن نگاه شما را درباره مفاهیمی چون انگیزه، خوشبینی و … تغییر میدهد.
افراد با طرز فکر مثبت، به موانع زندگی و شکستها توجهی نمیکنند و از آنها میگذرند. انرژی مثبت افراد، زمینهساز ویژگیهای مهم و ارزشمندی نظیر اعتماد به نفس بالا که باربارا دی آنجلیس در کتاب معروف خود با همین عنوان به بحث درباره آن میپردازد، عزت نفس، احساس شادی و رضایت درونی و… میشود.
- منفی: همه روانشناسان، رواندرمانگران و مشاوران برای این در کنار ما هستند که ما را از شر گزارههای منفی نجات بدهند، زیرا گزارهها و باورهای منفی آفت لحظههای خوب زندگی ماست. افرادی که نسبت به هر چیزی موضع منفی دارند، ویژگیهای خوب زندگی را نادیده میگیرند یا نسبت به آن بیتوجه هستند.
ذهن آنها همیشه معطوف به شکستها، تلخیها و موانع است، و برای هیچ چیز، نتیجه مثبت و خوشحالکنندهای در نظر نمیگیرند. عصبی بودن، شکاکیت و ناامیدی از ویژگیهای رفتاری افرادی است که باورهای منفی دارند.
افرادی که دارای نگرش منفی هستند و از این منفینگری رنج میبرند، شاید با مطالعه کتاب پاکسازی ذهن بتوانند در جهت تغییر انگارههای منفی خود قدم بزرگی بردارند. این کتاب به ما کمک میکند تا ذهنمان را از افکار منفی، نگرانی و اضطراب پاک کنیم.
- خنثی: در بالا به این نکته اشاره کردیم که هر نظر و دیدگاهی باید جنبه مثبت و منفی داشته باشد. به همین دلیل شاید بتوان نگرش خنثی را مختص به افرادی دانست که با کرختی تمام مشغول زندگی هستند و نسبت به همه مسائلی که در اطرافشان میگذرد، بیتفاوتاند.
افراد خنثی، همیشه منتظر هستند که دستی از غیب برای نجات آنها پایین بیاید و هیچوقت تلاشی برای بهبود رنجها و ناملایمات زندگیشان نمیکنند.
اجزای نگرش
از آنجا که فهم اجزای یک مفهوم کلی ما را در شناخت آن مفهوم و مصداقهایش کمک میکنند، روانشناسان نیز هر نگرشی را دارای چند بعد میدانند که عبارتاند از:
- بعد شناختی: این بعد حاصل دانش درباره آن موضوعی است که میتوان آن را از طریق آموزش و حتی آگاهی از تجارب و آموختههای دیگران به دست آورد. در واقع در یک جمله ساده میتوان گفت که بعد شناختی هر فرد مجموعه اطلاعات او درباره موضوع نگرش است.
همچنین این بعد شناختی دانشی است که به ما کمک میکند تا از رفتار مناسب و علت انجام آن که در یک موقعیت خاص مناسب آگاه باشیم.
- بعد رفتاری: این بعد به فرد کمک میکند تا نوعی آمادگی برای عمل متناسب با هر موقعیتی را پیدا کند. برای مثال اگر فردی نسبت به موضوعی خاص نظری مثبت داشته باشد، از او رفتارهایی خیرخواهانه، تاییدکننده یا تحسینکننده، قدرشناسانه یا حمایتگر میبینیم.
بعد رفتاری هر دیدگاهی حاصل تجربه و رفتارهای ما در محیطهای گوناگون است و روی مواجهه ما با موقعیتهای گوناگون نیز تاثیر چشمگیری دارد. اگر تمایل دارید این بعد خود را بهتر بشناسید و بتوانید در موقعیتهای مختلف رفتار مناسبی از خود نشان دهید، کتاب چهار گرایش را از دست ندهید.
- بعد عاطفی: وقتی درباره خوشایند یا ناخوشایندی موضوع، شخص یا دغدغهای حرف میزنیم، درواقع سخنگوی بخش عاطفی دیدگاههای خود هستیم.
بعد عاطفی با مؤلفههای احساسی ما ارتباط تنگاتنگی دارد و حاصل مواجه عاطفی و شهودی ما با تجارب زیسته زندگیمان در موقعیتهای مختلف است. برای درک بهتر بعد عاطفی و اهمیت آن در زندگی، مطالعه کتاب هوش هیجانی کمک بزرگی به ما میکند.
نگرش و رفتار
دیدگاههای ما در طول زندگی «تاثیرگذار» هستند و «رفتارهای ما را میسازند.» به بیان سادهتر، اینها هستند که زندگی ما، اهداف، امیال و آرزوهایمان را هدایت و رهبری میکنند.
از این رو، این مفهوم بهعنوان یک مفهوم کلیدی بررسی میشود؛ زیرا زمینهساز رفتارهای مختلف در سطحهای کلان و جزئی زندگی ما هستند. در ادامه این بخش به برخی از کارکردها و دلایل اهمیت این مفهوم پرداختهایم.
-
تاثیر نگرش در رفتار و شخصیت افراد:
نگرش، شخصیت افراد را میسازد و شخصیت هر فرد چیزی نیست جز مجموعه رفتارهای او در زندگی فردی و اجتماعیاش. وینستون چرچیل در جایی گفته است «نگرش چیز کوچکی است که تفاوت زیادی ایجاد میکند.»
اگر تمایل دارید خودآگاهی بیشتری نسبت به خود داشته باشید و تفاوتهای شخصیتی خود را بدانید، خلاصه کتاب خلق رفتارهای ماندگار را در بوکاپو از دست ندهید.
طرفداران محیطزیست یا گیاهخواران را در نظر بگیرید.این افراد معتقدند که انسانها به زمین و طبیعت صدمه میزنند. از این رو یک نظر مشترک درباره مراقبت از زمین دارند.
به همین دلیل است که سعی میکنند، زباله کمتری تولید کنند، گیاهخواری را بهعنوان یک سبک زندگی بپذیرند و در راستای مراقبت از زمین و آسیبنزدن به طبیعت، رفتارهای خود و عادتهایشان را کنترل کنند تا همسو با نظرات آنها باشد.
در نتیجه نگرشها بهعنوان اصل و بنیان رفتارهای ما موجب ایجاد تفاوتهای منحصربهفرد در شخصیت ما و همچنین تعیینکننده جزئیات جهانبینی و دیدگاههای ما در موقعیتهای متعدد هستند.
-
نقش نگرش در شناخت و تشخیص پیشداوریها:
نگرشها در سبک و سیاقی که ما در زندگی اجتماعی خود در پیش میگیریم، تاثیر مهمی دارند. درواقع سبک و سیاق ما در زندگی اجتماعی متاثر از عقاید ماست. ما بهواسطه همین باورهای فردی و گروههایی که بهعنوان عضوی از آنها شناخته میشویم (گروههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و…) و براساس ارزشها و هنجارهای تعریفشده به ارزیابی دیگران یا مسائل مختلف میپردازیم. در نتیجه، این عقاید ما هستند که پیشداوریها، قضاوت ها و ارزیابیها را میسازند.
-
نقش نگرش در امکان پیشبینی رفتارها:
احتمالا شما هم در زمان انتخابات با جملههای اینچنینی که اگر فلان احزاب روی کار بیاید، وضعیت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی چنین و چنان میشود، مواجه بودهاید. در واقع چنین گزارههایی به ما نشان میدهد که آگاهی از موضع و بنیان فکری افراد و حتی احزاب و گروههای مختلف تا حدودی به ما کمک میکند تا رفتارهای آنها را بهطور کلی پیشبینی کنیم.
به اعتقاد برخی از روانشناسان این حوزه، بسیاری از عوامل و ویژگیهایی که به ما در پیشبینی رفتارها براساس دیدگاه افراد کمک شایانی میکنند، در یک چارچوب نظری در هم بافته و تنیده شدهاند. در نتیجه، پیشبینی ما درصورتی درست از آب درمیآیند که درک دقیق و درستی از اجزای این چهارچوب شکلگرفته داشته باشیم.
با توجه به دلایل اهمیت این مفهوم که به آنها اشاره کردیم، شما هم به این نتیجه رسیدهاید که آگاهی از نگرش افراد و خودمان چقدر میتواند در توسعه فردی و همچنین تغییرات مثبت در سطح کلان اجتماعی به ما کمک کند؟
نگرش ما درباره خودمان
آگاهی از این مفاهیم چه کارکردی در زندگی ما خواهد داشت؟ چرا باید اطلاعاتی –هر چند مختصر- درباره این مفاهیم داشته باشیم؟ همانطور که در بخشهای ابتدایی این نوشتار به آن اشاره کردیم، ما هر روز در موقعیتهای گوناگون بهاجبار یا بهاختیار به بیان عقاید خود میپردازیم و شونده عقاید افراد و تاثیر آن در رفتارشان هستیم.
پس عقاید و تفکرات ما، مسیر ما در زندگی را مشخص میکنند؛ اما نباید از این موضوع مهم غافل شد که نوع نگاه ما نسبت به خودمان از هر نگرش دیگری مهمتراست. این نگاه ما نسبت به خودمان است که بنیان اصلی سایر عقاید ما را میسازد.
اصلیترین کارکرد علم روانشناسی و آگاهی از تاثیرات و ویژگیهای هر باور و اعتقادی این است که به ما کمک کند تا با تغییر گزارههای از پیش تعیین شده یا دیدگاههای مخرب، فرصت زیست تازهتری به خود بدهیم و با جهانبینی نو و بدیعی به دنیای درونی و بیرونی خود نگاه کنیم.
جان فردریکسون یکی از رواندرمانگران مشهور در کتاب معروف خود «دروغ هایی که به خود می گوییم» به ما نشان میدهد که چطور با تغییر انگارههای ذهنی خود میتوانیم آدم بهتری باشیم. در نتیجه، نوع دیدگاه ما نسبت به خودمان و اینکه خودمان را چطور میبینیم، نوعی انتخاب است. با این انتخاب میتوانیم در جهت بهبود و تغییر باورهای ناسالم و بروز استعدادها و نقاط قوت خود قدم بزرگی برداریم.
تغییر نگرش ما درباره خودمان
تغییر نگرش ما در مورد خودمان زمانی محقق میشود که فارغ از درگیریهای ذهنی و بیرونی، لحظهای مکث کنیم، به شلوغیها و هیاهوی بیرونی توجهی نکنیم و به خودمان برگردیم. این برگشت به خود یا تغییر انگارههای ذهنی نسبت به خودمان، گاهی در کنار یک روانشناس یا رواندرمانگر به شیوه مطلوبی میسر میشود.
تغییر باورهای ما نسبت به خودمان در واقع نوعی خودشناسی است که میتواند نیمه تاریک وجود ما را به ما بشناساند و نقاط روشن وجودیمان را روشنتر کند. یکی از منابع مکتوبی که نویسندهاش به موضوع نیمه تاریک وجود پرداخته، کتابی با همین عنوان، نوشته نویسنده نامآشنا -دبی فورد- است.
در نتیجه ما برای مطابقت خود با شرایط جدید و پویایی همیشگی در مسیر زندگی، نیاز داریم که تغییر کنیم و این تغییر زمانی رخ میدهد که بتوانیم برخی باورها و عقاید خود را اصلاح کنیم. برخی را نادیده بگیریم یا طرز فکر جدیدی به زندگی خود اضافه کنیم. تغییر نگرش و مدیریت آن همیشه ممکن خواهد بود. فقط کافی است که در میانه زندگی، کمی بایستیم، نفس عمیق بکشیم و به خودمان بگردیم.
سخن پایانی
در این مقاله درباره نگرش صحبت کردیم. مفهومی که اساسیترین بعدهای شخصیت ما را تشکیل میدهد. در دنیای امروز با توجه به عقاید و سلایق مختلف طبیعتا نگرشهای متفاوتی وجود دارد. تفاوت دیدگاه ما با دیگران طبیعی است و تفاوتهای ما را نشان میدهد. مسئله مهم این است که ما نگرشی را در پیش بگیریم که سبب پیشرفت و آرامشان در زندگی شود.
نگرش مجموعه احساس، آگاهی و اطلاعات و نوع رفتار ما نسبت به موضوعی خاص و در موقعیتهای مختلف است.
هر فردی که در تلاش برای تغییر انگارههای ذهنی خود باشد، درواقع در تلاش برای تغییر جهانبینی و معنای زندگی خود است. از این رو، هر تغییری در جهت مثبت یا منفی، نقش مهمی در کیفیت زندگی ما دارد.