هوش هیجانی میتواند به مدیران در مدیریت سازمان، ایجاد روابط گسترده با سایر حوزهها و شرکتها و حل مسائل کمک کند. هوش هیجانی یک ابزار قدرتمند است برای توسعه، پیشرفت و موفقیت ایدههای مدیران. بوکاپو در این مطلب برای شما درباره این هوش پویا و موثر خواهد گفت.
اغلب ما قبل از آن که درباره هوش هیجانی بدانیم با آن ملاقات کردهایم. افراد دارای هوش هیجانی بالا را هم دیدهایم؛ بین همکلاسیهای دبستانمان، بین رانندههایی که ماشین را به مومی در دستشان تبدیل میکنند و بین ورزشکارانی که در استرسزاترین موقعیتها، تصمیماتی زیبا میگیرند.
بیایید سری بزنیم به یکچهارم نهایی یورو ۲۰۱۲ و دوئل مرگبار پنالتیها. ایتالیا که هر بار اسم پنالتی میآید، یاد ضربه «روبرتو باجیو» در فینال ۱۹۹۴، قلبش را میشکافد در مقابل انگلیسی قرار گرفته بود که بهترین پنالتیزنهای تورنمت را در اختیار داشت. «مونتولیوو» برای ایتالیا پنالتی دوم را خراب کرد و انگلیسیها با خیال راحت دروازه بوفون را باز کردند. پنالتی سوم به «آندرهآ پیرلو» رسید و او مقابل خندههای «جو هارت» و حرکتهای مداومش روی خط دروازه قرار گرفت. دوربین، مونتولیووی خطاکار را نشان میداد که چهره ویرانش، تصویر ایتالیاییهای ناامید بود. پیرلو توپ را کاشت و کاری را انجام داد که برای یک لحظه، زمان را متوقف کرد؛ ضربه چیپ او مثل حرکتِ ظریفِ قلمِ داوینچی روی قابِ توریِ دروازه انگلیس نشست. بعد از این ضربه دو پنالتی انگلیس همراه با کاخ شادمانیشان خراب شد و ایتالیا از راه ذهن زیبای آندرهآ به فینال صعود کرد. بله! آندرهآ پیرلو، مغز متفکر میانه میدان ایتالیا، خالق و مدیر این اتفاق بود و تصمیمش یک «تیم» را نجات داد. هوش هیجانی او ورق را برگردانده بود و دوربین، اقیانوسِ آبیِ شادمانیِ ایتالیا روی سکوها را نشان میداد.
اما این هوش هیجانی چیست؟ چه ویژگیهایی دارد؟ و چرا به آن در مدیریت نیاز داریم؟ بوکاپو در ادامه همه این سوالات را برای شما توضیح خواهد داد تا باز هم با این مسئله مشهور دنیای مدیریت، روانشناسی و رفتارشناسی آشنا شویم.
اگر به این موضوعات علاقه دارید مطالعه خلاصه کتاب های مدیریت و رهبری بوکاپو یکی از بهترین پیشنهادها برای شماست.
هوش هیجانی(EI) به چه معناست؟ تفاوت آن با بهره هوشی(IQ) چیست؟
هوش هیجانی که معادل انگلیسی آن Emotional intelligence و مخففش EI است، با اسمهای دیگری مثل هوش عاطفی یا هوش احساسی هم شناخته میشود. البته اصطلاح EQ که مخفف Emotional Quotient است هم برای این هوش به کار میرود و شکل تجاری EI است. در واقع EI شکل کیفی و EQ شکل کمی هوش هیجانی است.
هوش هیجانی با بهرهٔ هوشی یا هوشبهر (IQ) (مخفف انگلیسی: Intelligence Quotient) متفاوت است. بهره هوشی، بر اساس قابلیتهای ذهنی و با ابزار و ارقام سنجیده میشود و بهعنوان یک عدد ثابت و بر مبنای آزمایشهایی دقیق، در نظر گرفته میشود. در تعیین بهره هوشی، سن ذهنی بر سن تقویمی تقسیم میشود و بهره به دست میآید. هوش هیجانی اما قابل افزایش است و حتی تمرینهایی برای افزایش آن وجود دارد. مقالات بسیار زیادی در سطح دانشگاهی و غیر از آن در مورد این دو نوع هوش نوشته شده است؛ بعضی از آنها از گره خوردن هوش هیجانی با IQ گفتهاند و بعضی هم از چرایی مهمتر بودن EQ نسبت به IQ حرف زدهاند.
هوش هیجانی چیست و چه ویژگیهایی دارد؟
تعریفهای زیادی برای هوش هیجانی ارائه شده است و متخصصان بسیاری در مورد آن حرف زدهاند. سادهترین تعریف را «دنیل گلمن» نویسنده کتاب هوش هیجانی ارائه داده است. او میگوید: «هوش هیجانی به مجموعهای از تواناییها گفته میشود که به افراد کمک میکنند، هیجانات را در خودشان یا دیگران تشخیص بدهند و آنها را تنظیم کنند».
خلاصه کتاب هوش هیجانی را میتوانید به صورت صوتی و متنی مطالعه کنید.
گلمن در مورد تواناییهایی که EI را میسازند، ۵ وجه را در نظر میگیرد و معتقد است این ۵ وجه این نوع هوش را میسازند:
- خودآگاهی (Self-awareness): آگاهی از خود و اینکه سعی داشته باشید چرایی خود را بیابید، باعث میشود که بتوانید توانایی و ناتوانی خودتان را بشناسید و بر اساس آن بعضی کارها را انجام دهید و در مورد بقیه کارها کسب مهارت کنید. در واقع خودآگاهی میتواند شما را در موقعیتهای مختلف مجهز کند چون شما با آن انگیزه، ارزش و تاثیرگذاریهایتان را میشناسید.
- خودتنظیمی (Self-regulation): مدیریت خشم، مدیریت استرس و کلا مدیریت تمام جنبههای تنشزای یک موقعیت میتواند باعث تصمیمهای درست شود. این کار نیاز به خودتنظیمی دارد. با خودتنظیمی میتوان حتی تهدیدها را به فرصتهایی برای تغییر موقعیت تبدیل کرد و به این شکل انعطافپذیر و موقعیتسنج شد. خودتنظیمی البته میتواند در مدیریت امور روزانه طوری عمل کند که باعث افزایش تمرکز و پرورش ذهن خلاق شما شود.
- انگیزش (Motivation): انگیزه، نیروی رفتن به سمت هدف و پیگیری مداوم آن است. ما با انگیزشهایمان است که به یک شخص قاطع تبدیل میشویم و شکستها برایمان بهمعنای پیدا کردن راهحل و قویتر شدن هستند. گاهی هم نیاز به خودانگیزی (Self-motivation) داریم تا ما را به سمت هدف حرکت دهد.
- همدلی (Empathy): درک دیگران و فهم احساسات، موقعیت و شیوه فکر کردنشان، هم باعث میشود موقعیت خودمان را در نسبت با آنها بفهمیم و هم میتواند دیگران را به ارتباط با ما ترغیب کند. چه در یک خانواده یا جمع دوستی باشیم و چه در یک سازمان، همدلی رمز حرکت هماهنگ و پرانگیزه یک مجموعه خواهد بود. همدلی یکی از مهمترین مهارت های مدیریتی یک رهبر قدرتمند است.
- مهارت اجتماعی (Social Skill): توانایی برقراری ارتباط، نگهداشتن آنها و مدیریتشان یک توانایی خارقالعاده است برای ساختن یک زندگی پویا. زندگی حرفهای افرادی که این مهارت را دارند، همیشه با گسترش فعالیتها و چشماندازها همراه است. با داشتن این مهارت میتوانید ضروریترین قوانین برای مذاکره را بشناسید، میدانید چگونه بدون اینکه دیگران را برنجانید از آنها انتقاد کنید و میفهمید که چطور باید همزمان هم آدمها را به خودتان جذب کنید.
از ۵ وجه بالا این نکته را میفهمیم که هوش هیجانی، صرفا یک ویژگی برای رسیدن به موفقیت شخصی نیست و اصلا زمانی تقویت و کامل میشود که ارتباط با دیگران و همدلی با آنها را در دستور کار قرار دهیم. اصلا یکی از مهمترین حوزههایی که به EI پرداخته است هم مدیریت است.
هوش هیجانی میتواند باعث اجتماعیشدن شخصیت و گسترش ارتباطات و مهارت شود. خواندن خلاصه کتاب های روابط و مهارت های اجتماعی میتواند به شما در راه رسیدن به هوش هیجانی بالا کمک کند.
هوش هیجانی در مدیریت
مدیریت استفادههای زیادی از دانش روانشناسی و رفتارشناسی برده است. این امر البته طبیعی است، مخصوصا وقتی در نظر بگیریم که مدیریت، یک کار انسانی است و در روابط با آدمها شکل میگیرد.
آنتونی مرسینو در کتاب «هوش هیجانی برای مدیران پروژه»، این هوش را با ۵ عنصر زیر مشخص میکند و معتقد است برای مدیریت یک سازمان باید حتما این ۵ بعد را در نظر گرفت:
- خودآگاهی: اینجا آگاهی با ارزیابی دقیق و نگرش انتقادی به خود همراه است. البته خودآگاهیِ احساسی و داشتن اعتماد به نفس، پیششرط ارزیابی دقیق است و قرار نیست با نگرش انتقادی به خودتخریبی اقدام کرد.
- آگاهی اجتماعی: نگرش بدون پیشفرض و بدبینانه به و همدلیداشتن با دیگران میتواند باعث تقویت هوش هیجانی میشود.
- مدیریت خود: مدیریت خود چه در مورد احساسات و چه در مورد تصمیمهای شخصی، هنر یک مدیر است. دیدهشدن این رفتار توسط اعضای یک تیم میتواند باعث ایجاد اعتماد به نفس و انگیزه در تمام افراد شود.
- مدیریت رابطهها: ارتباط صادقانه با اعضای سازمان و خارج از آن میتواند باعث ایجاد پیوندهای پایدار شود. یکی از راههای ایجاد این پیوند پایدار، کمک به نسلهای مختلف برای همکاری و همفکری بیشتر در محل کار است.
- رهبری تیم: ایجاد روابط موثر، مدیریت بحران، حل مسائل پیچیده، هماهنگسازی انعطافپذیر تیم از ویژگیهای اصلی یک رهبری الهامبخش است.
در واقع در مدیریت به تمام ۵ مورد بالا نیاز است و این ۵ مورد باید در نسبت با همدیگر کار کنند. هوش هیجانی میتواند تحول بسیار موثری در سازمان ایجاد کند. برای مثال:
- مدیرانی که هوش هیجانی بالایی داشته باشند، توانایی این را دارند که یک تیم هماهنگ از افرادی بسازند که پیشرفت خودشان را در گرو پیشرفت سازمان میبینند.
- این تیم رضایت شغلی خواهد داشت و از فعالیت در یک شرکت یا نهاد لذت خواهد برد.
- افراد تیم به جای رقابت با یکدیگر به رشد یکدیگر کمک خواهند کرد.
- ساختار سلسهمراتبی به یک ساختار انعطافپذیر شبکهای تبدیل خواهد شد.
- تقویت هوش هیجانی در میان مدیران باعث میشود میزان ریسکپذیری تیمی در عین مسئولیتپذیری بالا برود.
اینها فقط چند مورد از تاثیرات هوش هیجانی است و در مورد سازمانها، کسبوکارها و نهادهای مختلف این تاثیرات میتواند گسترش پیدا کند.
بهترین تست هوش هیجانی
برای ارزیابی هوش هیجانی، تستهای مختلفی وجود دارد که میتوانند افراد را از قابلیتهایشان آگاه کنند و به آنها بگویند که باید روی تقویت کدام بخشها وقت بگذارند. این تستها در حوزه روانشناسی طراحی شدهاند اما مدیران منابع انسانی در سازمانها از آن استفادههای فراوانی میبرند. تست EQ در مشاوره تحصیلی و شغلی و گزینش در منابع انسانی کاربرد دارد. برخی افراد هم از آن در مورد خودشناسی و بهبود مهارتهای ارتباطی استفاده میکنند. در تحقیقات علمی در حوزه روانشناسی و رفتارشناسی هم از این تست استفاده میشود. در بین این آزمونها چند مورد از آنها از بقیه معروفترند:
- تست هوش هیجانی برادبری و گریوز
- تست هوش هیجانی شرینگ
- تست هوش هیجانی بارآن
- تست هوش هیجانی شات
این تست ۹۰ سوال دارد و اولین بار هم بارآن برای نشاندادن اهمیت هوش هیجانی نسبت به بهره هوشی، آن را ارائه داد. تست بارآن، شرایط هوش هیجانی را در ۵ بعد نشان میدهد: درونفردی، بینافردی، انطباقپذیری، هوش و مدیریت هیجان و در نهایت خلق عمومی. هم این ابعاد ۵ گانه و هم آن ۱۵ مولفه نشان میدهد که این تست چقدر میتواند به افراد در فهم نقاط ضعفشان کمک کند. بعد از آن است که افراد میتوانند با راه و روشهای افزایش هوش هیجانی به مهارت و توانایی خود بیفزایند. البته باید بدانید که راههای بهبود هوش هیجانی آنقدرها هم که فکر میکنید دشوار نیستند و با تشخیص و پیگیری مداوم میتوان آن را تقویت کرد.
اگر به این مباحث علاقهمند هستید، مطالعه خلاصه کتاب های رشد و توسعه مهارت های فردی را از دست ندهید.
تعریفها و ویژگیهای هوش هیجانی نشان میدهد که این هوش نه فقط در مدیریت بلکه در زندگی شخصی هم به شما کمک میکند. از طرفی برخلاف بهره هوشی، این هوش را میتوان کسب کرد و راههای زیادی برای افزایش آن وجود دارد. نکته مهم دیگر این است که کسانی که هوش عاطفی بالایی دارند، میتوانند روی دیگران تاثیر بگذراند و به رشدشان کمک کنند. همه این موارد نشان میدهد که چرا یک مدیر برای موفقیت خودش، دیگران و سازمانش به تقویت این هوش نیاز دارد. شما چه راههایی برای تقویت هوش هیجانی میشناسید؟ این راهها را با بوکاپوییها در میان بگذارید و البته از تجربههای خودتان بنویسید.